من با تو حق صحبت دیرینه داشتم


گنجی نهان ز مهر تو در سینه داشتم

با دوستان خواجه مرا بود دوستی


وز دشمنان خواجه به دل کینه داشتم

در شادی و مصیبت و در عزل و در عمل


با خواجه حشر شنبه و آدینه داشتم

روشن دل و موافق و یکروی و راستگوی


در محضر تو صورت آئینه داشتم

از دشمنان خواجه کشیدم جفا، ولی


با دوستان خواجه حسابی نداشتم

تنها برای خدمت و غمخواری تو بود


گر رغبتی به شرکت کابینه داشتم

خوردی فریب حاسد و دیوانه و سفیه


کز هر سه برخلاف تو پیشینه داشتم